سارا مهمونی میره
گل دختر من سلام.قند عسلم سلام.قشنگ من سلام
جیگر طلام دیروز صبح به زور از خواب پاشدم کارامون رو کردیم بابا ما رو برد خونه مامانی افطاری اونجا دعوت بودیم بابا رفت سر کار.من و تو هم همش خونه مامانی خواب بودیم.دم افطار عمه هم اومد .افطار کردیم سر شام مدام غر میزدی تا مامانی تو رو ازم گرفت تا من شام بخورم.همه سعی می کردن باهات بازی کنن تا تو خسته شی و شب بخوابی ولی شب تا ساعت 4 صبح بیدار بودی و گریه می کردی.منم دعوات می کردم من خیلی گلم خسته میشم من رو ببخش که دعوات می کنم.اخر سر هیچی جواب نداد تا اینکه ساعت 4 صبح خوابیدیم.دوست دارم عشقم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی