درد دلهایی با نی نی
سلام گل دخملم.خوبی جیگریه مامان؟امروز خیلی حوصلم سر رفته.دوست دارم زود زود این روزا بگذره و گل دخملم بیاد و مامان رو از تنهایی در بیاره.گل من از من بی تاب تر فاطمه جونه تازه همش سفارش دخمل گلم رو میکنه که مواظبش باشم.دیشب می گفتش تا کی باید صبر کنه و خسته شده بود.دیشب بابایی تا دیر وقت برنامه می نوشت من توی اتاق خوابم برده بودولی چون لامپ روشن بود سرم درد گرفته بود.امروزم احساس می کنم کسلم.شاید به خاطر هوا باشه.اخه هوا ابری و گرفته هست ولی اگه بارون بیاد خیلی خوب میشه.راستی دیشب بابا باطری خرید اسباب بازیهات رو روشن کردیم ادم اهنی که مامانی داده بود و یادگار بابای بابایی بود کار نکرد بابا ناراحت شد تازه یه چیز یواشکی می خواست بازش کنه ببینه توش چیه ولی من به دادش رسیدم و از دست بابایی نجاتش دادم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی