سارا سارا ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه سن داره

دخمل کوچولو

خاطرات جیگر طلا

1391/9/21 15:00
نویسنده : مامانی
190 بازدید
اشتراک گذاری

گلم امروز هوا ابری و بارون میاد شدید و تا الان که دارن اذان ظهر رو می گن تو خوابیدی.بابا رفته سر کار و گفته حتما ناهار میاد.من یه عالمه کار دارم ولی برای تو نوشتن بزرگترین لذت دنیاست.دوست دارم قشنگم بهنایت.راستی دیروز صبح وقتی بیدار شدی با دستت زدی رو دسیتم من چشمام رو یواش باز کردم تا ببینمت وقتی دیدی بیار نشدم پشتت رو کردی یه کم بازی کردی و دوباره برگشتی زدی رو دستم تابیدارم کنی.عهزیز دلم یه چند وقتی هست تا جورابات رو در میارم شصت پات رو می خوری.و اینکه لباسات رو برمی داری می بری سمت دهنت و اینکه با جغجغه جمعه هفته قبل زدی توی بینیت  بمیرم خیلی دردت اومد و گریه کردی.راستی فیلتم خیلی دوست داری وقتی میشینمت روش با صدا می خندی.بببببببببببببببوووووووووسسسسسسسسس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله سحر
17 آذر 91 1:38
عزیزدل من میخواسه کمک مامان جونش اسباب کشی کنه.الاهی دورت بگردم فرشته من.بووووووووووووووووس


یه بوووووووووووووووووووسسسسسسسسسس گنده برای خاله سحر جونم بهترین خاله دنیا