روزانه دختر طلا
گلم دیشب وقتی بابا اومد خونه پاهات رو تو بغل من فشار می دادی تا بری بغل بابا.بابا بغلت کرد وقتی می خواست لباساش رو عوض کنه ت. بغل من نمیومدی.بغلت کردم.بابا وقتی لباسش رو عوض کرد گفت دخملم بیا بغلم تو دوباره پاهای کوچولوت رو تو بغل من فشار دادی و رفتی بغل بابا.وقتی بعد از شام باهات بازی می کردم تو با صدا و بلند بلند می خندیدی قربونت برم من عسلم.
امروزم که سهشنبه هست.ظهر بود که بیدار شدی هنوز چشمات رو باز نکرده منو می دیدی می خندیدی غذاتم امروز ماشالا خوردی.دوست دارم عشقم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی