روزانه دخملی

عزیز دلم سلام.گل دخترم بزار مامانی از این چند روز برات بگم

دوشنبه:صبح بود که خوابیدی.وقتی بیدار شدم ظهر بود دیدم اصلا حال نداریکارامون رو کردم.بردمت طبقه بالا پیش اقای دکتر که نبود.اومدم خونه به بابا زنگ زدم که حال نداری بعد بردمت درمانگاه که اونام گفتن سه شنبه دکتر دارن.اومدیم خونه.بعد از ظهر بابا اومد بردیمت دکتر دکتر گفت سرما نخوردی و گفت بینیت کیپ شده برات دارو داد که تو اصلا خوشت نمیومد و مدام گریه می کردی.شب تا صبح نخوابیدی.منم کارای خونه رو شب تا صبح انجام دادم

سه شنبه:تا ظهر خواب بودم.تو هم تا بعد از ظهر.بعد یه کم کارای خونه رو انجام دادم.بابا اومد کارامون رو کردیم رفتیم خونه مامانی.کلی هم اونجا غر زدی وخوابت میومد.اومدیم خونه وتو دوباره نخوابیدی و تا صبح بیدار بودی و گریه می کردی.

چهار شنبه:امروز ظهر بیدار شدم وشروع کردم به جمع کردن وسایل چون فردا می خوایم بریم شمال و این در واقع اولین مسافرت رسمی گل دخملم حساب می شه.بعد از ظهرم داریم میریم قم.افطار خونه مامان سادات دعوتیم.دوست دارم عشقم بوس