روزانه دخملی
چهارشنبه:عسلکم چهار شنبه افطار مامانی اومد خونمون.سحری هم موند و تو گلم تا صبح نخوابیدی.
پنجشنبه:ظهر بود که بیدار شدیم.یه کم کارامون رو کردیم.بعد از ظهر با مامانی رفتیم بهشت زهرا.تو راه یه ماشین روده گوسفند چپ کرده بود که باعث ترافیک شده بود.وقتی برگشتیم رفتیم خونه عمه .رفتی حمام ولی تو حمام کلی گریه کردی.اخه مشتت رو می خوردی وقتی عمه مشتت رو گرفته تا بشوره اول چیزی نگفتی ولی وقتی مشت دیگتم گرفته گریه می کردی و وقتی شسته داده تا بخوری قبول نکردی ومدام غر می زدی وگریه می کردی.شب رفتیم هیئت افطار اونجا بودیم.اومدیم خونه وپای تلویزیون شب قدر رو احیا گرفتیم وتو تا ساعت9 صبح جمعه نخوابیدی.
جمعه:تا ظهر خوابیدیم.بیدار شدیم کارامون رو کردیم رفتیم خونه عمه.افطار خونه عمه بودیم.شب اومدیم خونه قرار شد فردا با عمه ببریمت واکسن بزنی
شنبه:امروز شنبه هست و تو واکسن زدی.ایشالا زود زود خوب بشی گل مامان.عسلکم قدت امروز 60 سانتی متر بود.دور سرت بگردم که 38.5شده بود ولی وزنت مامان کم بود 4700که من کلانا امید شدم.بابا که فهمید برات شیر خشکsmaخریدولی طبق معمول نخوردی .بوووووووووووووووووسسس