عزیز دلم سلام الان بغلم نشستی و سعی داری بزنی روی کیبورد. عزیزم این چند وقت حسابی گرفتار بودم.تو گل نازم مریض شدی و من رو تا سر حد مرگ ترسوندی.امید زندگیم حالت مدام این چند روزه به هم می خورد.کلی ضعیف شدی عزیز دلم.گل من نشسته بودی بغلم که سرت رو محکم کوبیدی به سر من.گریه نکردی شیر خوردی ولی بعدش بالا اوردی که من کلی ترسیدم.بعدش رفتی نشستی روی سرامیکا و خوابیدی سرت رو کوبیدی زمکین وحالت چند بار به هم خورد.بردیمت بیمارستان میلاد گفتن از سر قشنگت سیتی اسکن بگیریم که دکتر بیهوشی نداشتن.بردیمیت بیمارستان مفید دکتر مغز و اعصاب نداشتن چون شب بود و بردیمت بیمارستان شهدای تجریش.اونجا بهت دارو خوراکی دادن ولی دو ساعت و نیم طول کشید تا خوابت برد وسیتی ...