اش دندونی
عزیز دلم سه شنبه بود که خاله سحر زنگ زد و گفت که دارن عید دیدنی میان خونمون منم حبوباته اش دندونی رو اماده کرده بودم که مامانی بیاد و درستش کنه.شب بابا رفتو مامانی رو اورد و با مامان سادات مقدمات اش رو اماده کردن دستشون درد نکنه.شب مامانی اش رو گذاشتو رفت مامان سادات و باباداود و خاله و عمویی برگشتن.فرداشم اش دندونی خوشگلم اماده شد و پخش کردم. خیلی دوست دارم عشقم ...
نویسنده :
مامانی
20:50