سارا سارا ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

دخمل کوچولو

عکسای عید دخملم

اینجا خونه عمو حاج علی هستیم گلم من عاشق این زست گرفتناتم عشقم الان میام انگشت میکنم چشتتتتتتتتتتتتتتتتتتت.......... اینجا هم دنبال مورچه بودی.............. دالی موشه......... ...
11 فروردين 1392

اش دندونی

عزیز دلم سه شنبه بود که خاله سحر زنگ زد و گفت که دارن عید دیدنی میان خونمون منم حبوباته اش دندونی رو اماده کرده بودم که مامانی بیاد و درستش کنه.شب بابا رفتو مامانی رو اورد و با مامان سادات مقدمات اش رو اماده کردن دستشون درد نکنه.شب مامانی اش رو گذاشتو رفت مامان سادات و باباداود و خاله و عمویی برگشتن.فرداشم اش دندونی خوشگلم اماده شد و پخش کردم. خیلی دوست دارم عشقم ...
11 فروردين 1392

عکسای عشقم

  سارا جونم در حال سوپ خوردن اگر بازم عکس بگیری با انگشت میرم تو چشمت............ مگه نگفتم عکس نگیرررررررررررررررررررررررررر سارا جونم در نقش خاله قزی البته بت صورتی نشسته دست از سرم بردارید دیگه خسه شدم گلم همیشه در حال دست زدنه......................... اینم نمونه های دیگش قربونت برم سارا جونم خوشحال از موتور سواری اینجا یه مورچه روی دیوار دیدی و داشتی با تعجب نگاش میکردی قربون چشمات بشم ...
11 فروردين 1392

عکسای گل زندگیم

سارا جونم در حال استراحت گلم خونه مامان جونم عید دیدنی واااااااااای چقدر سنگینه اخیش بالاخره برش داشتم عشقم خوشحال از برداشتن کیف حالا ببینم اصلا خوشمزه هست این همه تلاش کردم اصلنم خوشمزه نبودی برو همونجا که بودی............ انگشت خودم خوشمزه تره........... عشقم در حال دست زدن     ...
11 فروردين 1392

عید همه مبارک

عزیز دلم اولین عید نوروز زندگی شیرینت مبارک. امروز تحویل سال هم رفتیم بهشت زهرا عشقم .دوشنبه هم مهمونی امیر رضا کوچولو بود رفتیم. اونجا حسابی برای همه کلاس گذاشته بودی فدات بشم خیلی دوووووووسسسسستتتتتتتت دارم گلم ...
1 فروردين 1392

انچه تو اموختی دخترم

عزیز دل خاله توی این چندوقت که مامان نتونسته برات پست بزاره کلی شیرین کاری یاد گرفتی عشقم پنجشنبه شب اومدین قم خواب بودی ولی وقتی چشمای نازتو باز کردی اول قشنگ نگاه کردی ببینی کجایی بعد خندیدی و شروع کردی به دست زدن قربون دستای کوچولوت برم     برای خودتم اواز میخوندی و موشی میکردی جیجر من.جدیدا یاد گرفتی و میگی نننننننننننه عشششششششششققققققققققممممممممممم.حتی یاد گرفتی میشینی البته بدون کمک ولی تا میبینی کسی پشتت نیس تنبلی میکنی و میخوابی زمین فدات شم. دکترتم رفتی گفت به سارا کوشولو غذا بدید چون خیلی ظریف و کومچولو موندی فدات شم البته غذاهای بدون ادویه ولی بازم همش شیطونی میکنی و نمیخوری عروسک من.یه دنیا دوست دارم عشقم.بوووو...
24 اسفند 1391

ما اومدیم با یه عالمه حرف

سارا جونی من این پست رو خاله برات میذاره  چون اسباب کشی کردین و هنوز اینترنت ندارین اول از همه اینکه سارا جونی یاد گرفته حرف بزنه عزیزددلم یادگرفتی لبای خومشلتو به هم فشار میدی و میگی بابا  دد هم بلد شدی میگی افرین گل دخملم ولی وقتی دد میری میخوابی عروسک من.بابا هم برای گل دخملش جایزه اسباب بازی و کتاب خرید. دخمل من یادگرفته و سینه خیز میره جلو هورااااااااااااااااا جیجر خاله شکر خدا مریضیتم بهتر شده  و بالاخره جابجا شدین خونه جدید مبارک. دخمل من ٢جا عروسی رفته اول پسر دایی بابا که اونجا حسابی بهش خوش گذشته و بغل همه رفتی و دلبری کردی ولی اخرشب مامان تب و لرز کرد و منو مامان سادات اومدیم&nb...
7 اسفند 1391

خبر داغ داغ خبر خوب

مامان جونم امروز بعد از مدتها مریضی من و ناراحتی بهش یه خبر خوببببببببببببب رسید.دایی جونم وزندایی جونم امروز جواب ازمایششون رو گرفتن و دارن نی نی دار میشن.مامانم عمه میشه.منم خوشحالم اخه خونه مامان ساداتم هم همبازی پیدا می کنم.فقط مامانم ازم قول گرفت و گفت سارا جونم دختر خوبی باشششش نی نی دایی رو اذیت نکنیا.منم گفتم چشم.از طرف بابا اینا هم نی نی عمو جونم نزدیک عید دنیا میاد و با من همبازی میشه.نی نی عمو م پسره.یعنی پسر عموم دنیا میاد
11 بهمن 1391