ما اومدیم با یه عالمه حرف
سارا جونی من این پست رو خاله برات میذاره چون اسباب کشی کردین و هنوز اینترنت ندارین
اول از همه اینکه سارا جونی یاد گرفته حرف بزنه عزیزددلم یادگرفتی لبای خومشلتو به هم فشار میدی و میگی بابا دد هم بلد شدی میگی افرین گل دخملم ولی وقتی دد میری میخوابی عروسک من.بابا هم برای گل دخملش جایزه اسباب بازی و کتاب خرید.
دخمل من یادگرفته و سینه خیز میره جلوهورااااااااااااااااا
جیجر خاله شکر خدا مریضیتم بهتر شده و بالاخره جابجا شدین خونه جدید مبارک.
دخمل من ٢جا عروسی رفته اول پسر دایی بابا که اونجا حسابی بهش خوش گذشته و بغل همه رفتی و دلبری کردی ولی اخرشب مامان تب و لرز کرد و منو مامان سادات اومدیم کمک مامان دومین عروسی هم پسر عموی مامان که اونجام حسابی خوش گذروندی و وقتی بغلت میگرفتیم خودتو تکون میدادی و میرقصیدی.
یه کار جدید دیگه که دخملم یاد گرفته پاهای کوشولوتو به یه جای بلند قلاب میکنی و سعی میکنی خودتو بلند کنی و اگر نتونی بلند بشی گریه میکنی تا یکی بلندت کنه جدیدا زورگو شدی جیجری من.