سارا سارا ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه سن داره

دخمل کوچولو

رویدادهای سال 93 دخملی

1393/2/8 16:49
نویسنده : مامانی
162 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دردونه مامان.عزیز دلم خیلی دلتنگ و وابستهاتم.شاید بگی چرا دلتنگ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دلتنگم که هر لحظه ببوسمت مامان از بوسیدنت دیدنت شیرین زبونیت سیر نمیشه.

این چند وقته درگیر یه احساس بد بودم.خدا برای هیچ کس این احساس رو نخواد.احساس می کردم هر ان از دستت می دم و خیلی نگران بودم.احساس دلشوره عجیب که خدا رو شکر تا حدود زیادی بر طرف شد.

بعضی وقتا فکر می کردم که مثل قبل دوست ندارم ولیییییییییییییییییییییییییییییییی مامان عاششششششقققته و بی تو می میررررررررررررررررررررررررررررررررررررررره.

امسال 14 فروردین رفتیم شمال 2 روز شمال بودیم رفتیم ناهار خوران گرگان و دوشب اونجا بودیمبندر ترکمن هم رفتیم.یه سدی بود رفتیم اسمش الان یادم نمیاد.وروز 16 صبح زود رفتیم مشهدو 3 شبم مشهد بودیم جای همه خالی خیلی خوش گذشت دخترم دوست داشتی خودت کل صحنهای حرم رو پیاده بری وگاهی بغلت می کردیم .چون هتلمون به حرم نزدیک بود پیاده میرفتیم حرم ولی با تاتی تاتی دخترم حسابی خسته میشدیم.یاد گرفته بودی می خواستی همه دیوارای حرم رو ببوسی.چادر و روسری سرت می کردی با من نماز می خوندی.با عیدی هایی که برات جمع شد برات ماشین شارژی خریدیم تا بتونی سواری کنی.وقتی از مشهد برگشتیم مامان سادات که بهش می گی ماماس و بابایی و دایی و زندایی و خاله و عمو  و غزل که بهش می گی غ اومدن خونمون 22 فروردین بود که من و تو هم برای انجام یه پروژه عظیم که خداحافظی با شیره جون مامان بود رفتیم باهاشون قم.و تقریبا از 24 دیگه کلا خداحافظی کردیعزیزم الان اومدی میگی پاشو تاتی و نمیذاری تایپ کنم فعلا دوست دارم عشقم

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان حسام کوچولو
3 خرداد 93 1:10
مباركه پس ديگه سارا جون شير نمي خوره