سارا سارا ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

دخمل کوچولو

روزانه دخملی

1392/8/4 14:52
نویسنده : مامانی
191 بازدید
اشتراک گذاری

عسل طلای مامان سلام خوبی گلم.چند وقتیه که هیچی برات ننوشتم یعنی انقدر سرم با تو گلم شلوغه که وقت هیچ کاری رو ندارم.عسلم برات بگم که هفته پیش مریض بودی و تب خیلی بالایی داشتی از دیروزم سرفه و عطسه رو شروع کردی.گل بهارم ماشالا این روزا خیلی شیرین زبون و شیون شدی

برات بگم که شب عید غدیر رفتیم خونه مامانی و صبح روز عید رفتیم قم

ناهار رفتیم خونه دایی محمد من چون مامان سادات و خونوادش سادات هستن رفتیم دیدنشون.عزیز دلم یه پیرهن تنت کرده بودم که خیلی دوسش داشتی و هر کاری کردم در نیاوردی.من و بابا رفتیمجمکران و نذر خوب شدن گل دخترم شیرینی دادیم.وقتی از جمکران اومدم کلی بغلت کردم و بوست کردم دلم برات تنگ شده بود تو هم سفت من رو گرفته بودی و به سبک خودت تند تند بوسم می کردی.عزیزنم مریض که شدی جز شیر هیچی نمی خوری وفقط شیر .منم دانشگاه ثبت نام کردم البته فراگیر پیام نور ولی تو نمی ذاری یه ذره هم درس بخونم.البته اگه نشه ایشالا سالای دیگه حتما شرکت می کنم تا از بابایی جونت عقب نمونم و ارشدم رو بگیرم.گل من یه توپ داری که باد میشه تو هم توپای

فتی دیگت رو می ذاری تو دهنت و فوت می کنی

گلم با نی نیا رابطه خوبی نداری و هر جا باشن و بیان دنبالت به من و بابا اشاره می کنی و می گی ب که نینی رو بغل کنیم تا تو راحت بازی کنی

عزیز من اجزائ صورتت رو خوب نشون می دی

چند باره تا جیش می کنی می گی مامان جیش و این من رو متحیر کرده چون خودت یاد گرفتی

امروز صبح مداد برداشته بودی و روی دیوار اتاق ما نقاشی کردی وقتی بهت کاغذ دادم اومدی روی کاغذ نقاشی کشیدی

وقتی بدنت به جای می خوره اون قسمتی که درد اومده رو می گیری و می گی د و گریه می کنی من و بابا هم بهت می گیم بیا بوس کنیم تا خوب بشه وو تو میای تا ما بوس کنیم خوب بشه

رفته بودیم خونه مامانی بابا به کمر مامانی روغن میزد تا کمر دردش خوب بشه تو هم اومده بودیم خونه یه قوطی برداشته بودی جیغ میزدی که من بخوابم تا روغن بزنی به پشتم

کار بدی هم که یاد گرفتی اینه که من رو میزنی و من نمی دونم از کجا یادگر فتی و وقتی من نگاهت میکنم خودت رو میای می چسبونی به من و من رو بغل می کنی تا ناراحت نباشم

زمین که می خوری به زمین می زنی و می گی بد بد و این رو از خاله سحر یاد گرفتی

الانم رفتی زیر کشوی میز کامپیوتر نشستی

عزیزم وقتی چیزی رو بخوای مدام سرت رو به این ور اون ور می کوبی تا جلب توجه کنی و من سعی می کنم توجهی نشون ندم تا این عادت زشت از سرت بیوفته.دوست دارم عشقم راستی لپ کشیدن رو هم یاد گرفتی

بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس عشق من

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله سحر
7 آبان 92 18:03
قفونت بشم که انقدر دخمل اوشجل من نازو ادا میریزه دورت بگردم که روز به روز شیزینتر میشی خوشجلم