روزانه عسل طلا

گل من سلام چند وقتیه وقتی می خوام برات بنویسم یه اتفاقی می افته نمیشه بنویسم

از 5 دی تا الان که 10 اذر هست چیزی ننوشتم.گلم خیلی کلی این پست رو برات می نویسم.این روزا خیلی در گیریم داریم خرد خرد اسباب کشی می کنیم و وسایلمون رو به خونه جدید منتقل می کنیم.از تو بگم که این روزا خیلی شیطون و بازیگوش شدی.فقط من رو می خوای تا از کنارت تکون می خورم گریه می کنی.حدود 2 یا 3 هفته پیش برات تاب خریدم.بردمت خونه تا خونه رو تمیز کنیم و تو تاب بازی می کردی.اولش خسته شدی گذاشتمت توی کریر ولی یاد گرفتی و از کریر بیرون میای.اگر صبحها زود بیدارت کنم تا شب کسلی و حوصله نداری.چند وقتیه دستم بد جوری درد می کنه به طوری که از داروخونه اتل گرفتم بستم.ولی نمی ذاری اتل توی دستم بمونه و تو مدام میای بغلم.قربونت برم.من فدایی توام.گل مامان جمعه دو هفته پیش رفتیم قم خونه بابا داوود جون و مامان سادات جون.همه می گفتن تو خیلی لاغر شدی.کلی همه بغلت می کردن.عزیز دلم بعد از ظهر رفتیم خونه مامان جون من.تو امیر علی بچه خاله من و زهرا دختر دایی من رو دیدی که من بغل کرده بودم حسودی می کردی.الان بیدار شدی خیلی خوشحالی تازگیا یاد گرفتی یه صدایی شبیه هیس در میاری و وسطاشم خ و ق و ش هم می گی گلم.مخصوصا وقتی بابا باهات اینجوری حرف میزد کلی ذوق کردی و شده بود بازی برای تو گلم.عاشق لباس خنکی وقتی لباس گرم تنت می کنم دنیا رو روی سرت میذاری تا حالا چند بار مریض شدی که بردمت دکتر.دیروز ساعت 4 وقتی از هخونه مامانی داشتیم می رفتیم خونمون کلی توی تاکسی گریه کردی.الانم بیدار شدی کلی حرف زدی با دایی جون و مامان سادات جون و بابا  جون دوست دارم عششششششششششششقققمممم.الان گلم داری با پاهات بازی می کنی تا من جات رو عوض کنم.گلم یاد گرفتی پاهات رو یه کوچولو وقتی دمر افتادی جمع کنی تنبلی و من عاششششششقققق تنبل خودم هستم.عزیزم سوپت رو صبح گذاشتم بپزه.سوپ امروزت هویج سیب زمینی و لوبیا سبز و جعفری و برنج و عدس گوشت داره.گلم سر غذا خوردن مثل دارو خوردن من رو اذیت می کنی دهنت رو می کنی یه نقطه.انقدر محکم می بندی که نمی شه بهت غذا بدم وبعد گریه می کنی و با التماسهای مکرر من یه خورده می خوری.الانم اوازت بلند شده عشقم.راستی از صدای عطسه هم می ترسی و هر کی عطسه می کنه تو گریه می کنی گلم.جدیدا هم نازنینم وقتی حمام می برمت تا اب می ریزم روی سرت گریه می کنی.با اهنگ ها هم دستات رو یه خوردهخ تکون میدی.گلم فکر می کنم سرما خوردی چون از صبح چند بازر سرفه زدی.دددددددددددووووووووووووسسسسسسستتتتتتت دارم بببببببببببببببببووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووسسسسسسسسسس