سارا سارا ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

دخمل کوچولو

دلتنگی های مادرانه

عزیز دل مامان سلام خیلی وقته سراغ وبلاگت نیومدم یه جورایی متروکه شده عزیز دلم شیرینم دختر قشنگم سارا جونمه هر روز که میگذره تو بزرگ و شیرین تر میشی و من وابسته تر به تو عشقم            دختر قشنگم تو هم خیلی به من وابسته ای نازنین من امروز برای اولین بار رفتی کلاس اسکیت که ظاهرا خوشت نیومد البته من کلاس بودم و نمیدونم چه جور بوده   الان تو خواب مازی این روزا خیلی بلبل زبونی و قشنگ حرف میزنی خیلی وقتا از اینکه دعوات کنم ناراحت وپشیمون میشم ولی چاره ای ندارم عزیز دلم صبحا که بیدار میشی کلی باید قربون صدقتذبرم بهت بگم عزیز مامان نفس مامان جیگر مامان خانوم مامان و.......... خیلی چیزای دیگه که تو هم با دستای کوچی...
9 خرداد 1395

تولد سه سالگی دخملی

سلام عشقم.تولدت مبارک ببخش که دیر این پست مهم رو گذاشتم.انشالله که عمر با عزتی همراه با سلامتی کامل داشته باشی و صد و بیست سال عمر کنی.عزیز دلم چهاردهمخرداد برات قم جشن تولد گرفتم کلی هم کادو جمع کردی.قراره برای فامیلای بابایی هم جمعه دوم ماه مبارک رمضان تولد بگیرم .راستی دخترم وقتی بزرگ شدنت رو می بینم به خودم میبالم. عزیز دلم چند تا کامه هست که خیلی با مزه میگی  به سیب زمینی میگی سیمیسی وبه پاده میگی پیدایه.تو خیلی خوب حرف میزنی .این روزا یه کم لجوج شد ی و مدام برای نشستن حرفت به کرسی گریه میکنی.دختر خوبی برام باش.دوست دارم عشقم.بوووووو
24 خرداد 1394

تولد سه سالگی دخملی

سلام عشقم.تولدت مبارک ببخش که دیر این پست مهم رو گذاشتم.انشالله که عمر با عزتی همراه با سلامتی کامل داشته باشی و صد و بیست سال عمر کنی.عزیز دلم چهاردهمخرداد برات قم جشن تولد گرفتم کلی هم کادو جمع کردی.قراره برای فامیلای بابایی هم جمعه دوم ماه مبارک رمضان تولد بگیرم .راستی دخترم وقتی بزرگ شدنت رو می بینم به خودم میبالم. عزیز دلم چند تا کامه هست که خیلی با مزه میگی  به سیب زمینی میگی سیمیسی وبه پاده میگی پیدایه.تو خیلی خوب حرف میزنی .این روزا یه کم لجوج شد ی و مدام برای نشستن حرفت به کرسی گریه میکنی.دختر خوبی برام باش.دوست دارم عشقم.بوووووو
24 خرداد 1394

روزگار عسلم

عسل طلای مامان سلام هوبی خانومم قشنگه مامان این روزا ماشالله خیلی بزرگ شدی خانومی شدی برای خودت نفس من دلم میخواد این رو همیشه بدونی مامان بی نهایت دوست. داره این روزا با دوست جدیدت ملینا حسابی سر گرمی منم میرم کلاس نقاشی خانوم مامان انقدر بزرگ شدی که قشنگ همه چیز رو بلدی قربون زبونت برم زبونتم که ماشالله سفت.ی ه سره قربون مامان میری چند وقت پیش  داشتم میرفتم دکتر گفتی مامان کجات درد میکنه گفتم پام اومدی پام رو تند تند بوس کردی گفتی خوب شد دیگه نرو.این روزا مهربون من خیلی بهم بیشتر وابستهایم.خانومم تا میگیم یه جاییمون درد میکنه میگی بمیرم برات قربونت برم فدات شم عشقمی عسلمی جیگرمی نخودمی کشمشمی خلاصه هر چی بلدی میگی.سریع هر چی میشنوی ظب...
30 فروردين 1394

روزگار عسلم

عسل طلای مامان سلام هوبی خانومم قشنگه مامان این روزا ماشالله خیلی بزرگ شدی خانومی شدی برای خودت نفس من دلم میخواد این رو همیشه بدونی مامان بی نهایت دوست. داره این روزا با دوست جدیدت ملینا حسابی سر گرمی منم میرم کلاس نقاشی خانوم مامان انقدر بزرگ شدی که قشنگ همه چیز رو بلدی قربون زبونت برم زبونتم که ماشالله سفت.ی ه سره قربون مامان میری چند وقت پیش  داشتم میرفتم دکتر گفتی مامان کجات درد میکنه گفتم پام اومدی پام رو تند تند بوس کردی گفتی خوب شد دیگه نرو.این روزا مهربون من خیلی بهم بیشتر وابستهایم.خانومم تا میگیم یه جاییمون درد میکنه میگی بمیرم برات قربونت برم فدات شم عشقمی عسلمی جیگرمی نخودمی کشمشمی خلاصه هر چی بلدی میگی.سریع هر چی میشنوی ظب...
30 فروردين 1394

نوشته ای برای سارا

سلام عزیزم.دوباره خونه مامانی اومدیم و سراغ اینترنت.دیروز مبیناوملینا.نگین نیکا امیر حسینو تو تو خونه کلی بازی کردین.الانم داری شیطونی می کنی و مهر های مامانی رو بر میداری.برات که پاستیل می خرم برای اینکه به کسی ندی می گی تنده دهنت میسوزه ها.از دو شنبه دوباره رفتی مهد کودک و این هم برای من و هم برای تو خیلی خوبه.تو حو صلت سر نمیره منم خوشحال میشم که تو ارامش داری.دوست دارم دخترم.ببببببببببببووووووسسسس
17 دی 1393

نوشته ای برای سارا

سلام عزیزم.دوباره خونه مامانی اومدیم و سراغ اینترنت.دیروز مبیناوملینا.نگین نیکا امیر حسینو تو تو خونه کلی بازی کردین.الانم داری شیطونی می کنی و مهر های مامانی رو بر میداری.برات که پاستیل می خرم برای اینکه به کسی ندی می گی تنده دهنت میسوزه ها.از دو شنبه دوباره رفتی مهد کودک و این هم برای من و هم برای تو خیلی خوبه.تو حو صلت سر نمیره منم خوشحال میشم که تو ارامش داری.دوست دارم دخترم.ببببببببببببووووووسسسس
17 دی 1393

چند وقت دوری از وبلاگ

عزیز دلم سلام.مامانی شرمنده چند وقته هیچی برات ننوشتم.چون اینترنت نداریم الانم از خونه مامانی مینویسم.امروز رفته بودیم نمایشگاه لوستر خیلی شلوغ بود ولی لوسترای جالبی داشت.عزیز دلم از این چند وقته بنویسم.بعد از عاشورا پروژه بای پوشک داشتیم.خیلی سخت بود ولی در نبردی جانانه موفق شدیم.این روزا خیلی بهانه گیر شدی چون میگی حوصلم سر میره.یه چیز جالب خال گردن بابا رو دیدی میپرسیدی بابا این چی داره.بابا گفت گوشت بعد گفتی سبزی هم داره .....هههههههه.این روزا از خیلی چیزا سر در میاری ماشالله برای خودت خانمی شدی.حرفایی میزنی که ادم شاخ در میاره.این چند وقت اخیر با مریضی دست و پنجه نرم کردیم.شما اول سرما خوردی بعد تب و اسهال.خدا کنه همیشه سلامت باشی چون و...
12 دی 1393

دوشنبه دخملی

دخترم سلام.عزیز دلم دیشب خیلی تو خواب بیتابی می کردی.صبح زود یه دفعه گریه کردی بعد بالا اوردی.بیدار شده بودی میگفتی باب اسفنجی دعوا نکرد.خوابیدی.صبح هنوز ساعت 8نشده بود که بیدار شدی تب خیلی بالایی داشتی.زنگ زدم به بابا اومد خونه بردیمت دکتر تو راه دوباره بالا اوردی دکتر می گفت ویروسه جدید.برات کلی دارو داد .اومدیم خونه سوپ و ابمیوه دادم خوردی .بعد با هم خوابیدیم. بیدار که شدیم با بابا بازی می کردی.شام خوردیم.بابا رفت بیرون.تو هم خوابت میاد رو پام خوابیدی.من هم از مریضی تو مریض شدم.کلی هم بی حال و حوصله شدم.انشالله زود زود خوب بشی.دوست دارم عشقم.بببببوووووووس گل من
7 مهر 1393